نشست مدارس ابتدایی قاجار و دارالفنون در تهران قدیم برگزار شد
دارالفنون، آغاز فصلی تازه در فرهنگ و تاریخ ایران
به گزارش برتریها نشست «مدارس ابتدایی قاجار و دارالفنون در تهران قدیم»، عصر سه شنبه، یكم بهمن در مدرسه دارالفنون برگزار گردید. در این نشست، فرزانه ابراهیم زاده، روزنامه نگار، و پژوهش گر تاریخ تهران و مسعود تاره، محقق مركز دایره المعارف بزرگ اسلامی در مورد مدارس ابتدایی قاجار و دارالفنون صحبت كردند.
ابراهیم زاده صحبت خویش را با اشاره به اولین باری كه به دارالفنون آمده، اظهار داشت: بیست سال پیش برای نخستین بار وارد مدرسه شدم. سردر اینجا را دیدم و تجربه عجیبی بود كه جایی كه فقط در كتاب ها در موردش خواندیم هنوز وجود دارد. در زدم و یك نفر در را باز كرد و گفت این چهار خشت خراب و ازدست رفته دیدن ندارد و اینجا روباه دارد و به من اجازه بازدید نداد. چند ماه طول كشید و در عین اینكه همه مدعی دارالفنون بودند، از سازمان میراث فرهنگی گرفته تا وزارت ارشاد و وزارت آموزش و پرورش، اما كسی مسئولیت آنرا قبول نمی كرد. در نهایت در دیماه ۱۳۷۸ برای نخستین بار به این مدرسه آمدم كه شبیه الان نبود.
ابراهیم زاده افزود: دارالفنون یك اسم نیست، یك فصل از فرهنگ و تاریخ ما است. در این چند روز بسیار فكر كردم در مورد اینكه در مورد دارالفنون چه بگویم كه حرفی نو و هم قطره ای را از دریایی در خود داشته باشد كه در پنجم دی ۱۲۳۰ شمسی به دست ناصرالدین شاه قاجار و بدون حضور امیركبیر راه اندازی شد. به این نتیجه رسیدم كه از اندیشه ای كه این مجموعه بزرگ را تشكیل داد بگویم. تاریخ آموزش و پرورش و تاریخ فرهنگ ما مدیون دارالفنون است.
این محقق با اشاره به داستان اولیه شكل گیری دارالفنون اظهار داشت: زمانی كه ناصرالدین شاه در سال ۱۲۲۷ راهی تهران شد تا سلطنت را به دست بگیرد، مربی او امیركبیر به وی خاطرنشان كرد اگر می خواهی كشوری را بسازی، مدرسه بساز. و ما غالبا اینجا را مبدأ دارالفنون می دانیم.
این پژوهش گر تاریخ شهر تهران افزود: شاید اگر دقیق تر نگاه نماییم، این سفر مبدأ شكل گیری دارالفنون نبوده است. ایده ساخت این مدرسه شاید زمانی شكل گرفته كه ناصرالدین شاه به دنیا نیامده بود. می دانیم كه پس از جنگ های اول ایران و روس، ایران با فرانسه قراردادی به نام «فینكنشتاین» را امضا می كند. یكی از مفاد این عهدنامه ورود مستشاران نظامی فرانسه به ایران است. یكی از مستشاران، فردی است به نام موسیو ژوبر، همان كسی كه عباس میرزا به او گفته «مگر آفتابی كه بر سر شما می تابد گرم تر است و... » و خودش هم جواب می دهد «آنچه كه شما به آن رسیدید، علم و دانش است.»
او در ادامه اظهار داشت: یعنی طرح مساله در زمان عباس میرزا شكل گرفته و مشخص شده كه مشكل ما نبود مدرسه و آموزش و پرورش مدرن است. ما مكتب خانه و مدرسه علمیه داشتیم اما چیزی به نام مدرسه وجود نداشت. در همین زمان بود كه نخستین گروه های موسیونری به ایران می آیند و در ارومیه و سلماس و تبریز مدارسی افتتاح می كنند. عباس میرزا زمانی هم كه موسیو ژوبر و بقیه مستشاران به ایران می آیند، از آنها خواهش می كند كه یك معلم همراه خود بیاورند. یك خانم فرانسوی مستقیم استخدام می شود تا به فرزندان عباس میرزا آموزش بدهد. و مهم ترین فرزندش محمدمیرزا كه بعدا به سلطنت می رسد، یعنی محمدشاه، به زبان فرانسه مسلط بوده است. و پس از آن، ماجرای فرستادن دانش آموزان به اروپا پیش می آید. این نشان داده است كه اندیشه مدرسه در ایران وجود داشته است.
این تهران پژوه با اشاره به شیوه تحصیل ناصرالدین شاه اظهار داشت: حاجی عباس گل ساز، مشاور مهدعلیا و معلم فرزندان محمدشاه، هم یكی دیگر از معلمانی بوده كه به فرزندان شاه، و به خصوص ناصرالدین میرزا، زبان فرانسه تدریس می كرده و ما می دانیم كه ناصرالدین شاه به فرانسه هم مسلط بوده است. پس ما فقط منتظر یك جرقه هستیم و آن جرقه امیركبیر است. كسی كه با عنوان امیرنظام آذربایجان، مربی شاه می شود. می دانیم كه امیركبیر تا آن زمان در روسیه و عثمانی زندگی كرده و مدارس جدید آنها را دیده است.
ابراهیم زاده روایت خویش را این گونه افزود: زمانی كه محمدشاه می میرد و ناصرالدین شاه به سمت تهران حركت می كند، ملك التجار تبریزی بعنوان حامی مالی و امیركبیر بعنوان حامی معنوی به او كمك می كنند. امیركبیر در این سفر ۴۰روزه از خاطرات سفرهایش برای ناصرالدین شاه تعریف می كند و نتیجه آن، گذاشتن سنگ بنای دارالفنون بعنوان یكی از نخستین اقدامات شاه در دوره سلطنتش می شود. در ابتدای كار، ما مدرسه را به نام مدرسه مباركه یا مدرسه سلطنتی می شناسیم. در متنی كه در روزنامه وقایع اتفاقیه آمده، تا مدتی پیش از افتتاح، به نام مدرسه مباركه سلطنتی از آن یاد می شود. مدرسه دو كاركرد داشته، یكی بخش نظامی كه خیلی زودتر افتتاح می شود و دیگری بخش علمی. در آن زمان میدان توپخانه حد شمالی تهران و میدان مشق نظام بوده است.
این روزنامه نگار همینطور اظهار داشت: ساخت مدرسه با نظارت مستقیم امیركبیر و ناصرالدین شاه شروع می شود. میرزا جعفرمهندس باشی یكی از دانش آموزانی كه از سوی عباس میرزا به اروپا رفته بود كار طراحی مدرسه را به عهده گرفت. و تصور او از مدرسه شبیه مدرسه ای نظامی در انگلستان بوده كه خودش در آن تحصیل كرده بود. گفته می شود كه دارالفنون بسیار به آن مدرسه شبیه است. شایعاتی در مورد انگلوفیل بودن مهندس باشی هم هست كه سخت بتوان آنها را تایید نمود.
ابراهیم زاده افزود: دارالفنون سرآغاز اتفاقات مهمی در تاریخ شهر تهران و ایران بوده است. مثلا بخش پزشكی دارالفنون نخستین تشریح در ایران را انجام داده است. نخستین دارالترجمه، نخستین عكاس خانه عمومی و نخستین آمفی تئاتر در مدرسه دارالفنون افتتاح می شود. دارالفنون بسیار از چیزی كه می بینید بزرگ تر بوده و تا خیابان صوراسرافیل ادامه داشته است. یك راه مخفی برای ناصرالدین شاه از كاخ تا اینجا كشیده بودند تا بتواند برای تماشای تئاتر به دارالفنون بیاید. «خسیسِ» مولیر نخستین نمایشنامه ای است كه در مدرسه روی صحنه می رود. یك دارالصحه و یك كتابخانه عمومی هم از دیگر مكان هایی بوده كه در كنار دارالفنون آغاز به كار كردند. نخستین وزارت معارف هم در مدرسه دارالفنون شكل گرفته است.
این تهران پژوه توضیح داد: حیاط مدرسه و دو سردر مدرسه قدیمی ترین بخش های مدرسه هستند. در سال ۱۳۰۸ مدرسه دارالفنون به دستور وزیر آموزش و پرورش وقت كاملا تخریب می شود. مدرسه جدید در عرض هشت ماه و با طرح ماركوف بازسازی می شود. شكل فعلی مدرسه شبیه دبیرستان و سایر مدارسی است كه در دوره پهلوی ساخته شده است.
فرزانه ابراهیم زاده صحبت خویش را با اشاره به چهره های سرشناس دارالفنون به پایان برد: ما چهره های زیادی در طول تاریخ داریم كه از دارالفنون خارج شده اند. از محمدعلی فروغی گرفته تا اعتمادالسلطنه و شهریار و سعید نفیسی و داریوش آشوری و بهرام بیضایی و.... این نشان دهنده نقش پررنگ دارالفنون در تربیت افراد صاحب نام در دوره قاجار و پهلوی است.
مسعود تاره، دیگر سخنران این جلسه، بحث خویش را در مورد تاریخ آموزش و پرورش آغاز كرد. تاره توضیح داد كه آموزش در ایران دو سطح داشته یكی سطح ابتدایی و دیگری سطح علمی كه دارالفنون نماینده سطح علمی آموزش بوده است. دارالفنون یك مدرسه دولتی هم بوده كه نشان داده است دولت هزینه آنرا پرداخت می كرده و معلمان آن در استخدام دولت بوده اند.
تاره افزود: اما سطح دیگر آموزش، یعنی آموزش عمومی، برای مدرن شدن كشور بسیار اهمیت داشت. مخاطب سطح آموزش ابتدایی تمام ایران بوده است. یعنی زمانی كه ایران وارد دوره مدرن شد، در این دوره فرایندی فرهنگی شكل گرفت كه ما نام آنرا تحول در آموزش ابتدایی می گذاریم.
این محقق افزود: به جهت اینكه این سطح آموزش ابتدایی به وجود بیاید، به مقدماتی نیاز بود. یكی معلمانی آموزش دیده وجود داشته باشند تا بتوانند تدریس یا آنرا اداره كنند. بخش مهمی از افرادی كه مدارس ابتدایی را تاسیس كردند در دارالفنون تحصیل كرده بودند. برای مثال، پسرعموی مخبرالسلطنه هدایت به نام علی خان ناظم الدوله، در مدرسه پلی تكنیك پاریس درس خوانده بود و تخصصی داشت كه عملا در ایران كاربردی نداشت. ناظم الدوله مدیر مدرسه ای در اصفهان شد كه به دستور ظل السطان در اصفهان ساخته شده بود.
تاره افزود: نكته دیگر در تحول آموزش ابتدایی، شكل گیری وزارت امورخارجه بود؛ وزارت خانه سازمان یافته ای كه كنسول گری ها و سفارت خانه هایی در كشورهای اطراف و كشورهای اروپایی داشت. نمایندگان ایرانی در این سفارت ها، فرصت زندگی در آن جا داشتند و با مناسبات اداری و زندگی در آنجا آشنا شدند. آنها تجربه خویش را ثبت كردند و برآیند آنها بر شكل گیری آموزش عمومی در ایران تأثیر گذاشت. پس از این ها طبقات دیگر اجتماعی هم بودند. منظور از این طبقات اجتماعی، آن هایی بودند كه امكان تحصیل داشتند و با تحولات دنیا آشنا بودند. آنها وقتی متوجه شدند كه كشورشان چقدر با كشورهای اروپایی متفاوت می باشد، مشتاق شدند كه سرنوشت كشور را عوض كنند.
این پژوهشگر توضیح داد: طبقه دیگری در این روند نقش داشتند، كسانی بودند كه نه از شاهزادگان بودند و نه از طبقات پایین اجتماعی. تجاری كه امكان شكل دادن یك طبقه جدید داشتند و ثروتمند شوند و در دربار قاجار اثرگذار باشند. آنها بسیار علاقمند بودند كه به طبقه اجتماعی خود رسمیت بدهند و یكی از كارهایی كه در این راستا كردند، ساخت مدارس جدید بود. این طبقه تجار، در آینده طبقه متوسط شهری را شكل دادند.
تاره همینطور توضیح داد: یكی از نخستین مدارسی كه در ایران تاسیس شد، مدرسه رشدیه است. بعد از مرگ ناصرالدین شاه و به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، ما نخستین اقدامات را برای تاسیس دبستان ها می بینیم. و مدرسه رشدیه نخستین مدرسه مدرن آموزش ابتدایی در تهران بوده است. این مدرسه، در یك خانه بزرگ اجاره ای شكل گرفت. در واقع مدارس ساختمان های مخصوصی نداشتند و در خانه های بزرگ تهران كه كم هم نبودند تاسیس می شدند.
این محقق با اشاره به مقدمات لازم تحول در آموزش ابتدایی افزود: تحول در شیوه آموزش یكی این مقدمات است. شیوه آموزش قبلی فقط خواندن ۲.۵ سال طول می كشید. بعلاوه، كسی كه در مكتب خانه درس خوانده بود سندی برای عرضه و اثبات تحصیل خود نداشت. باید روندی به وجود می آمد كه این نقص ها را برطرف كند. الفبای صوتی یكی از این چاره ها بود. میرزا حسن رشدیه مبدع الفبای صوتی توانست مدت آموزش خواندن را تا سه ماه كاهش بدهد.
این عضو مركز دایره المعارف بزرگ اسلامی افزود: میرزا حسن رشدیه كتاب های درسی گوناگونی تالیف كرد و در مقدمه آنها هم كوشش كرد تا روش تدریس را به معلمان یاد بدهد. مدرسه رشدیه ۵۰ دانش آموز داشت و در بهترین حالت، پس از دو سال كه این گروه فارغ التحصیل می شدند و یك گروه ۵۰ نفره دیگر وارد مدرسه می شدند. تا زمانی كه ناصرالدین شاه بر تخت بود عملا امكان فراگیر شدن این نوع آموزش وجود نداشت. اما در زمان مظفرالدین شاه این فرصت فراهم گردید و مهم ترین حامی این جریان هم صدراعظم بود. اما تضمینی وجود نداشت كه با تغییر صدراعظم این تحولات ادامه پیدا كند. در اینجا بود كه همان طبقه ای قبلا از آن صحبت كردیم، انجمن معارف را شكل داد و سیل كمك های مالی و فكری را روانه این مدارس كرد تا حضور مدارس وابسته به صدراعظم نباشد و بتواند با تغییر حكومت راه خودش را ادامه دهد.
مسعود تاره با اشاره به انواع مدرسه در زمان مظفرالدین شاه اظهار داشت: یك مدرسه رشدیه بود كه الگوی آموزش را از عثمانی گرفته بود، دیگری مدرسه علمیه كه نخستین مدرسه انجمن معارف بود و هم مدرسه اسلام كه موسس آن آیت الله طباطبایی بود. هر كدام از این مدارس سطح بندی هایی داشتند و شیوه آموزش متفاوت. اما نكته این است كه هر كدام از این مدارس تجربه هایی بود كه به مرور زمان شكل گرفت و قوام پیدا كرد و با فداكاری آدم های زیادی نهادی به نام آموزش و پرورش به وجود آمد و هر مدرسه ای كه در تهران تاسیس شد، داستان و ماجرایی پشت سر خود داشت.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد دارالفنون، آغاز فصلی تازه در فرهنگ و تاریخ ایران