نواصلاح طلبی گفتمانی سیاسی یا پویشی مولد؟
به گزارش برتریها اصلاح طلبی گفتمانی است كه طی دو دهه اخیر منشا تحولات قابل ملاحظه ای در فضای سیاسی جامعه بوده است. شرایط اقتصادی و اولویت های كشور اینك تعابیر، الزامات، انگیزه و چارچوب هایی تازه را در پیوند با مفهوم اصلاحات به وجود آورده است.
اصلاح طلبی یكی از دو جریان سیاسی عمده كشور تحت تأثیر تحولات واپسین سال های دهه گذشته با تنگناهایی بی سابقه مواجه و به شكلی ملموس از مصادر قدرت دور شد.
حركت باردیگر جامعه به سمت «تغییر وضعیت موجود» یا به عبارتی «تحول خواهی» باعث شد تا گفتمان اصلاحات باز هم اقبالی عمومی یابد و در خرداد ۱۳۹۲ با انتخاب «حسن روحانی» به ریاست جمهوری، اصلاح طلبان بعد از سال ها باز هم خویش را برنده رقابت های سیاسی احساس كنند.
موفقیت سیاسی اصلاح طلبان به رغم اما و اگرهایی كه در این جریان مطرح می شد به رسیدن نامزد تحت حمایت آنان به پاستور محدود نشد و نامزدهای اصلاح طلب بعد از سه دوره متوالی ناكامی در انتخابات مجلس، اسفند ۹۴ توانستند تعداد قابل توجهی از كرسی های بهارستان را به دست آورند.
با وجود توفیقات سیاسی اصلاح طلبان در نیمه نخست دهه ۹۰، نگرانی های ناشی از افول مجدد این جریان و رویگردانی مردم در كنار مطالبات محقق نشده از دولت و مجلس سببساز شكل گیری انواعی از خودانتقادی و تحول خواهی برخی نخبگان و طیف های اصلاح طلب شد.
كاهش اقبال عمومی و هم وزن اصلاح طلبان در ساختار قدرت، طرح شعارهایی چون «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» در دل اعتراضات دیماه ۹۶ و در نهایت نتیجه انتخابات مجلس یازدهم نشان داد این نگرانی و چاره جویی ها بیراه و البته نتیجه بخش نبوده است.
یك سال بعد از به قدرت رسیدن روحانی، «محمدرضا تاجیك» مشاور رئیس دولت اصلاحات و یكی از نظریه پرداز های این جریان از ایده «نواصلاح طلبی» رونمایی نمود كه این ایده با واكنش های مختلف و متفاوتی روبرو شد. همچون «سعید حجاریان» دیگر نظریه پرداز جبهه اصلاحات كه خاطرنشان كرد مفهوم اصلاح طلبی مبتنی بر اندیشه مشروطه و در ماهیت برآمده از تحول خواهی و نو شدن است و به همین خاطر این گفتمان، نواصلاح طلبی را در خود مستتر دارد و به جای نواصلاح طلبی باید به سمت اصلاح طلبی نو حركت كرد.
با این حال آنچه نظریه پردازان اصلاحات بارها به آن اشاره كرده اند نیاز مبرم به بازاندیشی در خیلی از روندها و نگرش ها است. از منظر بعضی از چهره های شاخص اصلاحات، اهدافی چون كسب قدرت و حفظ مناصب و مصادر در عرصه سیاست و حكومت بر اهداف كلان و آرمان های اصلاح طلبانه سایه انداخته و جریان اصلاحات را از درونمایه این مفهوم تهی ساخته است.
از نگاهی خودمنتقدانه، خیلی از اصلاح طلبان مشق روایت و حكایت خوش خویش را در دفتر جامعه ناخوش و ناخوانا نوشتند و انشای زیبای خویش را در كلاس درس جامعه بد خواندند و با وجود گرفتن نمره های خوب و عالی در دروس نظری، در دروس عملی عموما نمره های متوسط به پایین گرفتند. به بیان دیگر، اصلاح طلبان در ترجمان عملی آنچه می گفتند و می اندیشیدند چندان موفق نبودند.
در همین پیوند، برخی با اشاره به فقدان گفتمان منسجم و راهنمای عمل، اصلاح طلبی را جنبشی معطوف به «مطالبات» قلمداد كردند كه از مطالبه گری به دور افتاده و در گاها منافع و مصالح جنبش زیر سایه منافع و مطامع شخصی قرار گرفته است.
دیگر بایسته ای كه از نگاه تئوریسن های اصلاحات دورنمانده این است كه نباید طبع و طبیعت متكثر و متنوع جریان اصلاح طلبی را اسیر منش و روش شخصی افراد كرد. در همین حال نمی توان به آسانی از چهره هایی كه هویت اصلاح طلبی به آنها گره خورده عبور كرد.
در میانه این مباحث و مناقشات نظری درون جریانی، اصلاح طلبان شاهد ظهور تشكل ها و شكل گیری حركت هایی بودند كه به صورت عملی هم مسائلی تازه را در این جریان رقم زد همچون ایجاد حزب «ندای ایرانیان» با داعیه پرچمداری نسل دوم اصلاحات یا «اتحاد ملت» كه یادآور رقابت های درون جریانی سالیان تصدی دولت اصلاحات بود.
البته نوشدن و نوگرایی و نوسازی درون جریانی تنها مختص اصلاح طلبان نبود چنانكه بعد از ناكامی اصولگرایان در انتخابات اردیبهشت سال ۹۶، «محمدباقر قالیباف» شهردار پیشین پایتخت و منتخب اول مردم تهران برای مجلس یازدهم كوشید بنیانگزار جریانی تازه در این اردوگاه باشد؛ حركتی كه با نقد درون جریانی، در چارچوب اصولگرایی به مطالبات جدید جامعه با حفظ آرمان ها پاسخ گوید.
بخش مهمی از مطالبات سیاسی در سطح جامعه به رفع چالش های اقتصادی و كارآمدی نهادهای سیاسی در انجام مأموریت های اقتصادی معطوف شده است.
با وجود تفاوت یا در واقع تعارضات بنیادین میان محرك های طرح نواصولگرایی و نواصلاح طلبی، وجه مشترك ماهیت سیاسی این مباحث است. این در شرایطی است كه ماوقع جامعه و كشور كمرنگ شدن مطالبات سیاسی بخاطر گسترش مشكلات اقتصادی و تنگناهای معیشتی است.
به عبارتی گویاتر حالا اقتصاد به اولویت اساسی كشور تبدیل گشته و بخش مهمی از مطالبات سیاسی هم در سطح جامعه به رفع چالش های اقتصادی و كارآمدی نهادهای سیاسی در انجام مأموریت های اقتصادی معطوف شده است.
در گیر و دار مبارزه كشور با بحران كرونا و در شرایطی كه این بیماری فراگیر بر چالش هایی چون تحریم های بی سابقه، تورم، فقر، حاشیه نشینی، بیكاری و... افزوده شده، كارآمدی نهادهای سیاسی برای برونرفت از وضع موجود اهمیتی مضاعف یافته است.
اپیدمی كرونا و حوادث خسارت بار طبیعی چون سیل با وجود تبعاتی سنگینی كه به همراه می آورد روندهایی است دیر یا زود كمرنگ شده و باز هم مشكلات اقتصادی خویش را بعنوان مسئله اصلی كشور خواهد نمایاند.
ضرورت مواجهه با این مسئله خویش را در هدف گذاری كلان كشور برای عبور از گردنه های سخت اقتصادی نشان داده است چنانكه دست كم طی یك دهه اخیر به صورت مداوم تحول اقتصادی در طرح شعارهای سال انعكاس یافته است.
در پیام نوروزی رهبر انقلاب، علاوه بر رونق و جهش تولید، اصلاحات بانكی، اصلاحات گمركی، اصلاحات مالیاتی و بهبود فضای كسب و كار صراحتا بیان شده است.
در ادامه شعارهای سالانه «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل»، «اقتصاد مقاومتی، تولید-اشتغال»، «حمایت از كالای ایرانی» و «رونق تولید»، هدفگذاری سال ۹۹ از جانب رهبر انقلاب «جهش تولید» اعلام گردید تا نقشه راه مردم و مسئولان برای حركت عمومی كشور بار دیگر در جهت هدفی اقتصادی طراحی شود.
رهبر معظم انقلاب ضمن اشاره به پیشرفت و موفقیت هایی كه پارسال در زمینه رونق تولید صورت گرفت، نیاز اساسی كشور را جهش تولید دانسته اند تا از رهگذر آن اقتصاد در آستانه تحولی جدی و ضروری قرار گیرد.
نكته قابل تامل در پیام سال نو رهبری احتیاج به اصلاحاتی است كه در حوزه های مختلف اقتصادی ناگزیر باید تحقق یابد.
در پیام نوروزی رهبر انقلاب، علاوه بر رونق و جهش تولید، اصلاحات بانكی، اصلاحات گمركی، اصلاحات مالیاتی و بهبود فضای كسب و كار صراحتا بیان شده كه محورهای تحول اقتصادی مورد نیاز را مشخص می سازد.
ایجاد اصلاحات در فرایندهای اقتصادی هرچند به صورت مستقیم با كارویژه های دستگاه اجرایی، قوای مقننه و قضاییه و دیگر نهادهای حاكمیتی ارتباط می یابد اما بدون همراهی مردم و بنگاه های اقتصادی و تولیدی میسر نخواهد شد. ناگفته پیدا است كه نخبگان و صاحبنظران اقتصادی هم در طرح ایده ها و اصلاحات مورد نیاز در ساختار اقتصادی نقشی بی بدیل می یابند.
در این میان، پیگیری اصلاحات ضروری در فرایندهای اقتصادی، كوشش برای ایجاد دگرگونی مطلوب در الگوهای تولید و مصرف و زمینه سازی فرهنگ تولید در جامعه می تواند به گفتمانی از جنس مطالبه گری، تحول خواهی و تكثرطلبی و انحصارشكنی در اقتصاد شكل داده و با عنایت به اولویت ها و مسائل كنونی كشور پویش ها و مساعی سیاسی را در جهت اهدافی اقتصادی بسیج كند؛ وضعیتی كه جریان ها و نخبگان سیاسی می توانند به آن به چشم فرصتی برای بازسازی گفتمانی و كسب اقبال عمومی بنگرند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد نواصلاح طلبی گفتمانی سیاسی یا پویشی مولد؟