هفت گانه بیزاری مردم آمریكا از جنگ
به گزارش برتریها تحلیل گران اندیشكده آمریكایی «بروكینگز» ضمن اعلام اخطار در مورد پیامد سیاست های تنش زای «دونالد ترامپ» تاكید دارند به علت هزینه و آسیب های ناشی از وقوع یك منازعه، مردم ایالات متحده نمی توانند راه اندازی یك جنگ دیگر از جانب كاخ سفید را تحمل كنند.
سیاست های ضدایرانی «دونالد ترامپ» از همان ابتدای دوره ریاست جمهوری او نمایان شد؛ وی نشان داد كه به هیچ عنوان حاضر و مایل به ادامه سیاست رفع تنشی نیست كه «باراك اوباما» در مورد ایران پیگیری می كرد. این رویكرد رئیس جمهوری آمریكا با خروج وی از توافق هسته ای در سال ۲۰۱۸ ثابت شد و سپس با تشدید تحریم ها ضد ایران و تمركز كاخ سفید بر رویكرد «فشار حداكثری» به اوج رسید.
در چند ماه اخیر بخصوص بعد از ترور سردار قاسم سلیمانی، سیاست تنش زای كاخ سفید بار دیگر خویش را نشان داد. حال بعد از آنكه «مارك اسپر» وزیر دفاع آمریكا دروغین بودن ادعاهای ترامپ در مورد تلاش این سردار شهید برای حمله ای بزرگ به منافع ایالات متحده را فاش ساخت، بی منطق و جنگ طلب بودن رئیس جمهوری آمریكا بیشتر از پیش اثبات شد. اسپر در راس پنتاگون اعلام نمود وی برخلاف ادعای برخی نزدیكان ترامپ از اسناد محرمانه چنین برنامه ریزی از جانب سردار سلیمانی اطلاعی ندارد و آنها را مشاهده نكرده است.
اكنون مشخص شده است كه دونالد ترامپ برخلاف شعارهای انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۶ كه از رویكرد باراك اوباما انتقاد می كرد، به هیچ عنوان تلاش ندارد تا به دخالت ها و درگیری های واشنگتن آخر بدهد. به نظر می آید خود ترامپ به دنبال راه اندازی مناقشه ای دیگر در خاورمیانه و با ایران است. این وضع اعضای مجلس نمایندگان و سنا را بر آن داشت تا محدودیت های قانونی را در راه اجرای تصمیم های ترامپ ایجاد كنند.
اندیشكده «بروكینگز» در پژوهشی به بررسی دیدگاه های موجود در ایالات متحده نسبت به جنگ پرداخت و عنوان داشت ماجراجویی نظامی بخشی از سودآفرینی صنایع تسلیحاتی آمریكا به حساب می آید تا بتواند كارخانه ها را سر پا نگاه دارد. با این وجود افكارعمومی و جامعه آمریكا به علل گوناگون تحمّل یك جنگ باردیگر را ندارد.
طبق تحلیل فوق راه اندازی جنگ معمولاً می تواند به رئیس جمهوری ایالات متحده و هم حزبی های وی برای كسب كرسی های مجلس نمایندگان و سنا كمك نماید اما شهروندان این كشور دیدگاه های به شدت انتقادی را نسبت به این مورد دارند. از جانب دیگر جنگ در زمینه حمایت های عمومی، اتلاف سرمایه ها و جان انسان ها و اعتبار ملی اثرات منفی بسیاری را به همراه دارد.
آمریكا و هزینه های مستقیم و غیرمستقیم جنگ
گروه زیادی از نخبگان و اندیشمندان آمریكایی در حوزه های سیاسی، اجتماعی، رسانه ای و اقتصادی پیش از این در مورد سیاست خارجی تنش زای ترامپ كه درحال میلیتاریزه (نظامی كردن) آمریكا است، اخطار داده بودند. كارشناسان فوق تصریح می كنند افكار عمومی به واسطه دو دهه جنگ بسیار ضعیف و صدمه پذیر شده است. این تحلیل گران بار دیگر نسبت به اقدامات جنگ طلبانه كاخ سفید اخطار می دهند و تاكید دارند به علل گوناگون جامعه آمریكایی تحمل جنگی دیگر در خاورمیانه را ندارد. این علل عبارتند از؛
۱- جنگ، پرهزینه، بی نتیجه و تراژیك (مصیبت بار) است. جنگ های مدرن به صدها میلیارد دلار هزینه مستقیم نیاز دارند كه بسیار فراتر از فایده آنها است؛ ضمن اینكه هزینه های جنبی آن در خلال و بعد از جنگ بسیار بیشتر است. جنگ زیرساخت ها را نابود و تجارت را متوقف می كند و نتایج مخرب گوناگونی را دارد.
۲- گذشته از هزینه های مادی، این آمریكایی ها هستند كه قطعا در جنگی كه ایالات متحده در آن حضور داشته باشد خواهند مُرد. فردی كه به جنگ می رود احتمال مرگ وی هم وجود دارد. اگر دلیل آغاز جنگ نامشخص و غیرمتقاعدكننده باشد، می تواند هزینه های سیاسی فراوانی را در داخل كشور به همراه داشته باشد. حضور میدانی در نبرد نیازمند نیروهای فراوان پشتیبانی و محافظتی است.
۳- بطور حتم جنگ بسیار بیشتر از زمانی كه در مورد آن تبلیغ می شود به طول خواهد انجامید. افغانستان طولانی ترین جنگ بوده و آمریكا بیشتر از ۱۸ سال در آن حضور داشته است. بعد از آن جنگ عراق قرار دارد.
۴- به غیر از هزینه های مربوط به جنگ، حجم وسیعی از تعهدات هم بعد از آخر جنگ ایجاد می شوند. نیروهای آمریكایی بعد از گذشت بیشتر از ۲۰ سال هنوز مجبورند در بالكان حضور داشته باشند. ده ها هزار نیروی نظامی و غیرنظامی آمریكایی به مدت بیشتر از ۶ دهه در كره جنوبی حضور دارند. همین شرایط در ژاپن و آلمان هم از زمان آخر جنگ جهانی دوم تابحال ادامه داشته است.
۵- هزینه های جنگ بسیار بیشتر از آن چیزی است كه در رسانه ها تبلیغ می شود. سال ۲۰۰۲ شورای اقتصاد ملی آمریكا در دولت جورج بوش ادعا نمود كه هزینه جنگ با عراق حداكثر بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد دلار خواهد بود. این تازه رقمی بود كه پس از بازنگری و اصلاحات بیان شد چونكه پیش از آن هزینه جنگ بین ۵۰ تا ۶۰ میلیارد دلار عنوان شد.
هزینه های جنگ آمریكا در عراق بین سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ بالغ بر ۷۳۰ میلیارد دلار اعلام گردید. این رقم حتی شامل هزینه های جنبی یا پرداخت هایی كه به مجروحان و خانواده كشته شدگان در جنگ پرداخت شد، نمی گردد. دانشگاه های براون و بوستون هزینه مستقیمی را كه آمریكا بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در عراق، افغانستان، سوریه و پاكستان پرداخت كرده، بیشتر از ۲۰۰۰ میلیارد دلار برآورد كردند. علاوه بر این، یك هزار میلیارد دلار دیگر هم برای هزنیه های درمانی و غرامت و نقص عضو پرداخت شده است.
۶- تأمین هزینه های جنگ سبب افزایش میزان بدهی های ملی و بدتر شدن اوضاع كلی اقتصاد می شود. لحاظ نشدن هزینه های جنگ در بودجه فشاری را بر قانونگذاران تحمیل می كند چونكه منابع تأمین آن نامشخص و میزان نیاز غیرقابل پیشبینی است. گفته می شود تنها سود بدهی هایی كه دولت به خاطر تأمین هزینه جنگ های بعد از ۱۱ سپتامبر پرداخت كرده است تا سال ۲۰۱۹ بیشتر از ۹۰۰ میلیارد دلار بود. اگر نرخ سود در دوره جنگ بعدی افزایش یابد حجم بدهی و هزینه ها یبشتر هم می شود. این هزینه ای است كه در نهایت مالیات دهندگان آمریكایی باید آنرا پرداخت كنند.
همه این پول ها در حالی پرداخت خواهد شد كه هزینه های جنگ را نمی توان در حوزه های دیپلماسی، توسعه تجارت و كمك های بشردوستانه یا در زیرساخت های داخلی و برنامه های اجتماعی محاسبه كرد.
۷- یكی از مسائل مهم در جنگ ها نتایج ناخواسته آن است. اعتماد به نفس بیش از اندازه یا اطمینان زیادی نسبت به نتیجه جنگ موضوعی است كه می تواند اثر مخالف داشته باشد. هیچگاه نمی توان اطمینان داشت كه چه نتیجه ای از یك منازعه حاصل می شود. انتخاب یك چاره نظامی برای مشكلاتی مشخص می تواند به چالش های ناشناخته و بیشتری منجر شود.
به اعتقاد تحلیل گران این اندیشكده، مردم آمریكا احمق نیستند و توجیه كردن آنها برای جنگ خیلی سخت است. باآنكه افكارعمومی این كشور اعتقاد دارد ارتشی قوی را در اختیار دارند اما نكته ضروری برای دولت آمریكا ایجاد یك گفتمان و اجماع ملی است. هر جنگی كه از قبل برای افكار عمومی توجیه نشده باشد، بهتر است كه هیچگاه آغاز نشود.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد هفت گانه بیزاری مردم آمریكا از جنگ