سوخت بر بجای سرویس مدرسه

سوخت بر بجای سرویس مدرسه روزنامه ایران در گزارشی نوشت: معلم ها حالا با آنکه روزگار سختی را سپری کرده اند، امیدوارند تا صدای آنها هم شنیده شود و غصه هایی که روی دلشان مانده تسکین پیدا کند. آنها که به عشق بچه ها راه های سخت و طولانی را طی می کنند و سر کلاس می روند، حالا به روزهای آینده چشم دوخته اند.


کمبود معلم و مشکلات معلمان در سیستان و بلوچستان، موضوعی بود که روزنامه ایران ۲۸ آذر در گزارشی به آن پرداخت: رحیمه روزهای زیادی را به خاطر می آورد؛ روزهایی که میان مرگ و زندگی معلق مانده بود. هرلحظه مرگ را جلوی چشمانش می دید. جاده خاکی مثل یک تکه ابر سیاه پیش رویش قرار گرفته بود. هیچ نمی دید جز غبار پراکنده ای که امکان دید هر جنبنده ای را از بین می برد. صورتش از ترس و هیجان، سرخ می شد. گل می انداخت و رحیمه ازدرون حس می کرد دارد آتش می گیرد. فیلم های انفجار سوخت برها را بارها و بارها دیده بود. اگر یک روز بالاخره کابوسش واقعی شود چه؟ تمام این فکرها از سرش می گذشت و دلش را آشوب می کرد. تنها یک دلیل بود که او را در این راه پیش می برد و نمی گذاشت از ادامه باز مانَد؛ عشق بچه ها.
رحیمه دوران زهی، معلم سراوانی اهل بخش بم پشت با ۷ سال سابقه کار و معلم طرح خرید [خدمت] است. او مثل بسیاری از معلمان منطقه روزهای دشواری را گذرانده ولی هنوز امیدوار است ورق برگردد و زندگی روی خوشی به او و همکارانش نشان دهد: «ما چون زیر نظر اداره آموزش و پرورش نبودیم و توسط شرکتها اداره می شدیم و به معلم جهادی معروف هستیم، سختی های زیادی را تحمل کرده ایم که گاهی هم به سبب مشکلات موجود روحیه مان را از دست داده ایم. ما چیزی به اسم مرخصی نداریم مگر این که گاهی مرخصی استعلاجی داشته باشیم. علاوه بر اینها ما برای رفت و آمد مشکلات زیادی داریم. راه ها دور و صعب العبور است و تردد خصوصاً برای خانم ها دشوار است. من همکارانی دارم که به خاطر این که در این راه های صعب العبور در رفت و آمد بوده اند، گرفتار سقط جنین شده اند. ما گاهی مجبور می شویم با ماشین های گازوئیل کش و سوخت بر برویم مدرسه. من پارینه درروستایی معلم بودم که با آنکه ۱۵۰کیلومتر تا محل زندگی ام فاصله داشت، سه شبانه روز باید در راه می بودم تا به مدرسه می رسیدم. من بارها سوار ماشین گازوئیل کش شده ام و با مرگ دست و پنجه نرم کرده ام. من پارینه در منطقه صفر مرزی معلم بودم و مشکلات زیادی هم در آنجا داشتیم. بسیاری از معلم های خرید خدمت پس از دو سال کار کردن کم آوردند و از کار استعفا دادند.
ما در کلاس های درسی تدریس می کردیم که اصلاً شرایط مناسبی برای تدریس نداشت و بارها کلاس ها را در حیاط مدرسه و زیر آفتاب برگزار می کردیم. این در حالیست که ما اگر به هر علت نتوانیم سر کلاس حاضر شویم، کسر کار می خوریم و همان بیمه ۲۲ روزه مان هم کسرشده و از حقوقمان کم می شود. معلم ها در این شرایط دلسرد می شوند و تصمیم می گیرند سراغ کار دیگری بروند چون باید خرج خانواده بدهند. تنها چیزی که ما تا الان به خاطرش در این شغل مانده ایم این است که می بینیم در منطقه مان که عموماً بی سواد هستند چقدر مشکلات به همین خاطر وجود دارد. ما داریم چوب بی سوادی گذشتگانمان را می خوریم و نمی خواهیم بعداً در آینده هم چنین شرایطی وجود داشته باشد. الان اگر ما در راه های صعب العبور رفت و آمد می نماییم، اگر راه و جاده مناسب نداریم، اگر آب نداریم و دیگر مشکلات، فکر می کنم اگر دو نفر تحصیلکرده در روستاهایمان داشتیم شاید مشکلاتمان کمتر می شد. من به این ایمان دارم که فقط سواد و تحصیل و آگاهی می تواند جامعه ما را نجات دهد و موجب شود تا آینده بهتری داشته باشیم و همین چیزهاست که ما را سرپا نگه داشته که به تدریس ادامه دهیم و با مشکلات بجنگیم. ولی به هر حال خیلی وقت ها آدم ها کم می آورند. در منطقه سراوان که منطقه ماست، گاهی کمبود معلم موجب می شود ۲۰ تا ۳۰ درصد کلاس ها خالی بماند و بچه ها سر کلاس حاضر نشوند که این مشکل بزرگی است و خطر ترک تحصیل بچه ها به خاطر کمبود معلم وجود دارد. بیشترین ضربه را هم از این قضیه خود منطقه می خورد و بعد هم جامعه. من امیدوار هستم صدای ما به مسئولان برسد و کاری برای ما بکنند چون معلمان خرید خدمت قشر مظلومی هستند.»

ایستگاه به ایستگاه
آدم به جهت اینکه ادامه دهد انگیزه می خواهد. زندگی جریان دارد و در این جریان باید به چیزی دلخوش بود تا مشکلات و دردها آدم را از پا نیندازد. برای معلم های روستایی سیستان و بلوچستان دیدن چهره مشتاق بچه ها که شوق آموختن دارند، انگیزه ای است برای ادامه دادن در این راه سخت.«از روستای ما تا شهر مرکزی حدوداً ۸۰کیلومتر راه است که هر بامداد همکاران من باید این مسیر را طی کنند و به مدرسه بروند. حالا این مسیر خودش سه تکه می شود و همکارانی هستند که باید سه بار ماشین عوض کنند.»
این را یک خانم معلم دیگر ساکن در جنوب استان می گوید و ادامه می دهد: «همکاران من ۵ بامداد بیدار می شوند و به ایستگاه اول می روند. ایستگاه اول باید کلی منتظر بمانند تا ماشین رایگان پیدا کنند یا ماشین کرایه که در هر دو صورت ماشین به زحمت پیدا می شود. به خاطر همین ممکنست کیلومترها پیاده راه طی کنند تا به ایستگاه بعدی برسند و آنجا منتظر بایستند تا ماشین سوار شوند یا این که ماشینی اتفاقی برسد و سوارشان کند و بعد هم ایستگاه بعدی. این کار هر روزه تکرار می شود و موجب می شود معلمان هر روز خسته تر شوند. وقتی به خانه می رسند دیگر رمقی برایشان نمی ماند و همین هم بی انگیزه شان می کند. برایشان درست مثل یک کابوس شده که فردا باردیگر باید همین مسیر را طی کنند و با دشواری سر کارشان بروند. مسأله این است که اگر ماشین کرایه هم باشد کرایه ها بالاست و ما حقوقمان طوری نیست که از پس این کرایه ها بربیاییم. سرویس هم نمی توانیم برای خودمان دست و پا نماییم. معلمان هر روز باید این مسیرهای طولانی را طی کنند و به مدرسه بروند و باردیگر با همان مشقت به خانه برگردند. با این شرایط چطور انگیزه تدریس داشته باشند؟ تمام انرژی شان به این شکل به هدر می رود چون زمان زیادی را در راه طی می کنند و ساعت ها باید پیاده روی کنند تا به مدرسه برسند.»
او می گوید: «ما معلم های خرید خدمتی برای مرخصی هم خیلی مشکل داریم بطورمثال خانم ها برای مرخصی زایمان مشکلات زیادی دارند یا اگر بیمار شوند مثل همین شرایط بیماری کرونا، حق هیچ نوع غیبتی ندارند. بسیاری از همکاران من به خاطر همین شرایط تصمیم گرفته بودند از کار استعفا دهند اما باز به خاطر بچه ها ماندند چون معلم دیگری بالای سر دانش آموزان نیست و نمی خواهند بچه ها را تنها بگذارند. دلشان نمی آید بچه ها بی معلم بمانند و تحصیل را رها کنند. حقوقمان را هم سر وقت نمی گیریم. با این شرایط یک معلم خانم یا یک معلم آقا که نان آور خانواده است چطور می تواند از پس مخارج زندگی برآید؟ دیگر معلوم است که پولی برای سرویس گرفتن نیست. همه مدام به استعفا فکر می کنند. هر سال ما را امیدوار می کنند و فکر می نماییم اوضاع درست می شود اما باز هم ناامید می شویم. ما به خاطر بچه ها و این که بخواهیم در اجتماع باشیم کارمان را ادامه می دهیم و درحال حاضر امیدواریم تا شرایط ما بهتر شود و این بستگی به دولت دارد و ما منتظریم ببینیم برای ما چه کار می کنند.»
کاش جایی برای اسکان معلمان بود
خانم معلم ها دل پری دارند. آنها دوست دارند صدایشان شنیده شود. معلمی شغل شریفی است و در سیستان و بلوچستان هم بسیاری از وجهه اجتماعی خوبی برخوردارست. بسیاری از دختران استان که در روستاها ساکن هستند دوست دارند به دانشگاه تربیت معلم بروند و معلم شوند تا بتوانند به روستای خودشان خدمت کنند. تعدادی از آنها هم تا امروز موفق شده اند به این هدف برسند اما هنوز فاصله بسیاری تا تحقق این رؤیا وجود دارد. معلمان بومی می توانند امید ماندگاری معلم در روستاها باشند.
خانم معلم دیگری از دشتیاری چابهار هم حرف های قابل توجهی در این زمینه دارد: «اگر برای اسکان معلمان کاری می کردند خیلی خوب بود بطورمثال یک معلم سرا در خود مدرسه درست می کردند تا معلمان خانم بتوانند مواقعی که رفت و آمد دشوار است آنجا بمانند و استراحت کنند و خیلی بهتر به کار تدریس برسند. خیلی معلم ها غیربومی هستند و از زاهدان و شهرهای دیگر به چابهار می آیند و آنجا ساکن می شوند و بعد به روستاها برای تدریس می روند. این معلمان باتوجه به بعد مسافت مشکلات زیادی دارند و شرایط مردم روستاها هم طوری نیست که معلمان را در خانه های خودشان اسکان دهند و برای همین معلم ها مجبورند مسافت طولانی روستاها را تا چابهار هر روز طی کنند. گاهی معلم مجبور می شود در کلاس درس بخوابد آن هم بدون هیچ امکاناتی. کلاس ها حتی کولر ندارند و در دمای بالای منطقه اصلاً نمی گردد شرایط را تحمل کرد. خود مدرسه ها هم از نظر امکانات مناسب نیستند. نه سرویس بهداشتی مناسبی دارند و نه برق و کولر. همانطور هم که گفتم اگر بخواهند در خانه خود روستایی ها هم اسکان داشته باشند امکان پذیر نیست چون خود روستایی ها هم جا ندارند چه برسد به این که بخواهند معلمان را اسکان دهند. معلم غیر بومی با این اوضاع نمی تواند کار کند. در مورد معلم بومی هم باید بگویم که کمبود نیرو داریم و معلم بومی تحصیلکرده در مناطق تعدادشان زیاد نیست. خود دانش آموزان هم برای تردد به مدارس خیلی مشکل دارند. بطورمثال در روستایی هستند که فقط مدرسه ابتدایی دارد و ناچارند برای مدرسه رفتن، به روستای دیگری بروند که چون فاصله ها خیلی زیاد است، با مشکلات فراوانی مواجه می شوند. دانش آموزان سرویس ندارند و باید ساعت ۵ بامداد از کوه و کمر پای پیاده راه بیفتند تا به مدرسه برسند. وقتی دانش آموز به مدرسه می رسد دیگر رمقی برایش نمی ماند و اصلاً نای حرف زدن ندارد و به قول خودش هرچه خوانده یادش می رود چون ۵ بامداد باید حرکت نماید و پای پیاده به مدرسه برسد. حالا حساب کنید توی سرما و گرما باید همین مسیر را هر روزه طی نماید. وقتی هم مدرسه تعطیل می شود باید دو، سه ساعت پیاده روی کند و به خانه برسد. آنقدر خسته می شوند که نه می توانند غذایی بخورند و نه درس بخوانند و به تکالیف شان برسند.»
این خانم معلم ادامه می دهد: «حیف است بچه های منطقه با این استعداد و علاقه ای که دارند، این طور از درس و تحصیل بازبمانند. این بچه ها حافظه خوبی دارند و مطالب را خیلی خوب به ذهن می سپارند اما امکانات ندارند. ما خیلی دانش آموزان باهوش و درسخوانی داریم که خانواده هایشان به خاطر همین مسأله رفت و آمد اجازه نمی دهند دیگر به تحصیل ادامه دهند. بطورمثال خانواده می گوید ما دختر بزرگمان را نمی توانیم در جاده با پای پیاده رها نماییم. دانش آموز باید این مسیر را که انواع حیوانات وحشی در آن وجود دارد، طی نماید و تازه ناهمواری های زیادی هم در راه هست مثل رودخانه و کوه و گل و لای بازمانده از سیلاب ها که تردد را برای دانش آموزان مشکل تر می کند. اگر مشکل رفت و آمد این بچه ها حل می شد و فضای آموزشی مناسب تری داشتند، خیلی خوب بود چون بچه ها واقعاً با استعداد هستند. یک سرویس مدرسه که از افراد بومی خود روستا باشد خیلی می تواند کمک نماید اما فراهم کردنش در توان خود روستاییان نیست و باید یک خیر پیدا شود و کمک نماید و نهادی هم باشد که سازماندهی کند تا مشکل بچه ها حل شود. ما حتی در کلاس ها شرایط خوبی نداریم و هوا گاهی آنقدر گرم است که دانش آموزان باید در حیاط بنشینند و درس بخوانند که آن هم شرایط مدرسه مناسب نمی باشد. بعضی مدارس حتی یک در سالم ندارند و برای بچه ها خطرناکست که در چنین محیط هایی درس بخوانند. از طرفی بطورمثال می بینید حیوانات اهلی همچنین می آیند و وارد مدرسه می شوند. این بچه ها اگر امکانات داشته باشند خیلی می توانند پیشرفت کنند. بچه های کنکوری ما هم شرایط خوبی ندارند و نه فضای مناسبی برای درس خواندن دارد و نه کتاب های لازم را در اختیار دارند. البته گروههای خیریه در منطقه کارهای خوبی کرده اند اما باز هم کمبودهای زیادی وجود دارد.»
مشکلات معلم های استان البته فقط به خانم ها محدود نمی گردد. در حقیقت معلمان و به خصوص معلمان خرید خدمت در سالهای قبل با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده اند.
عبید ملک رئیسی که بتازگی از شغل معلمی استعفا داده در این زمینه می گوید: «من امسال مشکل شخصی داشتم و قرار بود مادرم عمل جراحی شود. درخواست مرخصی یک ماهه بدون حقوق دادم اما گفتند شما مرخصی ندارید. من هم مجبور شدم استعفا بدهم. ۴ سال هم در منطقه بعنوان معلم خدمت کردم و الان در کافی نت دوستم کار می کنم. دوستی دارم که معلم خرید خدمت بود و فوت شد. دریغ از این که حتی یک تسلیت ساده برای خانواده اش فرستاده شود. چون معلم خرید خدمت بود مستمری هم نداشت اما انتظار می رود به هر حال از خانواده اش دلجویی شود.»
ملک رئیسی ادامه می دهد: «ما خصوصاً در جنوب استان به شدت با کمبود معلم مواجه هستیم. در همین منطقه خودمان «راشک» کمبود معلم داریم و اخیراً هم اعلام نموده اند که در استان کمبود ۱۲ هزار معلم داریم. به خاطر همین است که تعدادی از کلاس ها با وجود گذشت ۳ ماه از سال هنوز معلم ندارند و مدارس به خاطر نداشتن معلم تعطیل هستند. در منطقه ما امکان برگزاری کلاس های مجازی هم به خاطر کمبود امکانات وجود ندارد و همین موجب ترک تحصیل بچه ها می شود. خیلی دانش آموزان که اتفاقاً دانش آموزان مستعدی هستند، می گویند دیگر نمی خواهیم درس بخوانیم. حق هم دارند چون معلم نیست و بدون معلم هم که نمی گردد درس خواند.»
او به مسأله مهمی اشاره می کند که در بحث آموزشی شاید از ذهن دور بماند: «ما خصوصاً با کمبود معلم برای مدارس دخترانه مواجه هستیم و در این مدارس کمبود معلم چند برابر است چون معلمان خانم در منطقه تعدادشان کم است. بعضی جاها هم که معلم آقا تدریس می کند، خانواده ها اجازه نمی دهند دختران شان به مدرسه بروند چون فقط در صورتیکه معلم خانم باشد راضی می شوند دختران شان به مدرسه بروند چون می گویند دختران ما بزرگ شده اند و نمی گردد که معلم شان مرد باشد. مسأله این است که معلم باید بومی باشد تا در منطقه بماند و مشکل هم همین است که تعداد معلمان بومی بسیار کم است. برای معلم های مرد هم دشوار است در این راه های صعب العبور رفت و آمد کنند، چه برسد به معلمان خانم که باید راه طولانی را خیلی وقت ها پای پیاده طی کنند. سختی رفت و آمد و راه های صعب العبور مشکلی است که خیلی ازبچه های منطقه هم به خاطرش ترک تحصیل می کنند چون توان رفت و آمد بین روستاها را که فاصله شان زیاد است ندارند؛ می شود در روستاهایی که مدرسه متوسطه دارند خوابگاه هایی دایر کرد تا بچه ها دغدغه رفت و آمد نداشته باشند. این طوری بسیاری از مشکلات حل می شود. ما در زمینه شهرستان های سرباز، ایرانشهر و بردسیر مشکلات زیادی در مدارس داریم که عمدتا مشکل کمبود معلم و نبود سرویس مدرسه است. خیلی دانش آموزان برای رسیدن به مدرسه سوار ماشین های سوخت بر می شوند که خطر جانی برایشان دارد.
این شرایط برای دخترها خیلی مشکل تر است چون دخترها نمی توانند سوار ماشین سوخت بر و ماشین های سواری شوند و پای پیاده هم خانواده ها نمی گذارند دختران شان مسیرهای طولانی را طی کنند. مسافت هایی که دخترها باید طی کنند از ۵ کیلومتر به بالا متفاوت می باشد و مشکلات زیادی برایشان به وجود می آورد. حالا فرض کنید یک بارندگی هم بشود که دیگر تردد خیلی مشکل تر و بعضی وقت ها حتی نا ممکن می شود. برای خود معلم ها هم تردد در وضعیت بارندگی عملاً غیر امکان دارد. بعضی وقت ها که رودخانه طغیان می کند، معلم این طرف رودخانه می ماند و مدرسه آن طرف رودخانه است و برخی اوقات هم معلم در مدرسه پشت سیلاب می ماند و نمی تواند به خانه برگردد. این در حالیست که امکاناتی هم برای اسکان معلم وجود ندارد.»

وعده حل مشکل کمبود معلم
حرف های معلمان استان درباره کمبود معلم و نیروی انسانی را حمیدرضا رخشانی مدیر کل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان تأیید می کند و می گوید که استان در سال تحصیلی جدید با کمبود ۱۲ هزار و ۴۳۴ نفر معلم روبه رو است. رخشانی شهریور ماه امسال در نشست شورای آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان با بیان این خبر عنوان کرده بود که این کمبود هیچ خللی در آموزش دانش آموزان وارد نکرد و بوسیله خرید خدمات، حق التدریس، سرباز معلمان و حق التدریس نیروهای شاغل و برون سپاری این کمبود برطرف شد. بگفته او، استان سیستان و بلوچستان در سال تحصیلی گذشته با جمعیت ۸۲۵ هزار و ۱۲۲ دانش آموز مواجه بود و در امتداد کمبود معلم، ۲۲ هزار مجوز استخدام در آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان در سه سال اخیر صادر و معلمان جذب کار شده اند.
رخشانی عنوان نمود که پراکندگی جمعیت در این استان که بیش از سه برابر متوسط کشور است، کثرت مراکز جمعیتی با آمار اندک، مناطق مرزی و دورافتاده، فقر اقتصادی خانواده ها و پایین بودن نرخ متوسط درآمد خانوار همچون مهم ترین مشکلات بخش آموزش استان است اما با وجود همه مشکلات و کمبودهایی که در استان وجود داشت همیشه سعی شده با اولویت بندی شاخص محوری و بر طبق آمار و اطلاعات برنامه ریزی کرده و سپس برای رفع مشکلات قدم برداشته شود.
او همین طور از کمبود ۱۵ هزار و ۷۱۶ کلاس در سال تحصیلی گذشته آگاهی داده و عنوان کرده بود که از سال قبل تا کنون ۲ هزار کلاس درس در استان تولید شده است اما باتوجه به افزایش جمعیت دانش آموزی امسال ۱۸ هزار و ۸۸۲ کلاس کمبود خواهیم داشت.
حسین مدرس خیابانی، استاندار سیستان و بلوچستان نیز مهرماه گذشته در نشست شورای آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان با اعلان اینکه این استان به سبب پراکندگی با کمبود معلم روبه رو است، گفت: مدیران استانی برای حل مشکلات خود نباید منتظر مرکز بمانند و باید برای حل مشکلات راهکار پیدا کنند چونکه آموزش مقدمه و محور هرگونه توسعه اقتصادیست و هر کشوری که روی این مساله سرمایه گذاری کند بطور قطع پله های پیشرفت و توسعه را بهتر و سریع تر طی خواهدنمود.
در این میان اسماعیل حسین زهی، نماینده مردم خاش، میرجاوه، تفتان و بخش های کورین و نصرت آباد ۲۱ آذرماه جاری در نطق میان دستور مجلس عنوان نمود که مشکل کمبود معلم در سیستان و بلوچستان با جذب ۵ هزار معلم خرید خدمت در استان رفع می شود. بگفته وی در استان سیستان و بلوچستان ۵ هزار معلم خرید خدمت داریم که تقاضای جذب در آموزش و پرورش دارند تعدادی از این معلمان در بدترین شرایط آب و هوایی و نقاط دورافتاده تدریس و حقوقی معادل یک سوم معلمان رسمی دریافت می کنند. از نظر این نماینده، راهکار کمبود معلم جذب این قشر پر تلاش در بدنه آموزش و پرورش است، همین طور جذب معلمان بومی در روستاها نیز باید در اولویت قرار گیرد.
معلم ها حالا با آنکه روزگار سختی را سپری کرده اند، امیدوارند تا صدای آنها هم شنیده شود و غصه هایی که روی دلشان مانده تسکین پیدا کند. آنها که به عشق بچه ها راه های سخت و طولانی را طی می کنند و سر کلاس می روند، حالا چشم دوخته اند به روزهای آینده و انتظار می کشند برای آنکه بتوانند با شرایطی عادلانه به تدریس ادامه دهند و روزگار بهتری برای مردم خود رقم بزنند.

1400/09/28
12:19:52
5.0 / ۵
536
تگهای خبر: اقتصاد , تولید , خدمات , خرید
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد سوخت بر بجای سرویس مدرسه
نظر شما در مورد سوخت بر بجای سرویس مدرسه
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۳ بعلاوه ۳
برتریها bartariha
bartariha.ir - حقوق سایت برتریها محفوظ است

برتریها

معرفی برترینهای فناوری و وبسایتها